تب فلسفی

ساخت وبلاگ
کودکان در دوره دبستان چند نکته مهم به والدینی که کلاس اولی دارند. با آغاز سال تحصیلی شور و شوقی وصف ناپذیر کودکان دبستانی خصوصا کلاس اولی ها را فرا می گیرد. خانواده ها با یک حرص و ولع خاص نظاره گر این حضور و شوق هستند. برای کسانی که اولین بار فرزند دلبند خود روانه ی مدرسه می کنند این حضور معنای دیگری دارد و از این رو ذکر مواردی چند ضروری به نظر می رسد.۱- دوره دبستانی از جهت تعلیم و تربیت بهترین دوران است. در این دوره از یک سو کودک از آرامش و ثباتی برخوردار است و از سوی دیگر ویژگی های روانی در این سن آمادگی کاملی برای تربیت پذیری و ادب آموزی دارد. در آموزه های اسلامی از این دوره با تعابیر گوناگون یاد شده است. پیامبر اسلام(ص) از کودک در این دوره با خصوصیت عبد(بنده) یاد فرموده اند. حضرت علی(ع) او را فرد خام معرفی کرده اند و در روایتی پیامبر اکرم(ص) این دوره سنی را سن تادیب یعنی تربیت و ادب آموزی نامیده است. از این تعابیر چنین بر می آید که اولا کودک در این دوره ی سنی انعطاف و پذیرش بیشتری برای تربیت دارد. ثانیاً آموزش و سعی کودک از این مرحله آغــاز می گردد.۲- ورود کودک به محیط جدید با دو اتفاق مهم همراه است. الف دوره ی رفاقت و یادگیری ب مرحله ی نوینی از استقلال و فطام.(جدا شدن روانی از پدر و مادر) در خانه روابط فردی تر و عاطفی تر ولی در مدرسه جمعی تر و منطقی تر است. خانه و مدرسه مکمل یکدیگرند. از همین روست که می گویند همکاری اولیاء و مدرسه از اهمیت ویژه ای برخوردار است. تحقیقات نشان داده در مدارسی که والدین با اولیای مدرسه کمتر ارتباط داشته اند؛ دانش آموزان با مشکلات رفتاری بیشتری روبه رو بوده اند. در جامعه ی ما به علت عدم اطلاع و آگاهی اکثر والدین معمولاً ارتباط آنها تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 33 تاريخ : دوشنبه 18 دی 1402 ساعت: 19:57

حماسه ی غدیر به روایت اهل سنت یکی از پرسش های دینی که همیشه ذهن هر مسلمانی را گزش می دهد، این است که چرا علی رغم معرفی حضرت علی(ع) در روز غدیرخم به عنوان جانشین و وصی پیامبر(ص) توسط شخص پیامبر اکرم(ص) و در حضور هزاران زائری که از حجة الوداع(اولین و آخرین حج) می گشتند. یکباره پس از رحلت آن بزرگوار شورای سقیفه به خلافت ابوبکر رأی داد و نه تنها علی(ع) را به شوری دعوت نکردند بلکه در غیابش به کاندیداتوری او هم اشارتی نشد؟ و این تصمیم عجولانه و یا به قول خود ابوبکر ناگهانی(۱) و یا به تعبیر عُمَر لغزشی(۲) چگونه مسیر تاریخ را عوض کرد؟ این چرا و ده ها چرائی دیگر نیازمند تحقیق و بازنگری در تاریخ صدر اسلام را بر هر فرد محققی ضروری نموده و با پاسخ به چرائی ها تا حدی پرده ابهام از وقایع پس از رحلت گشوده و چهره ی حقیقت را آشکار خواهد کرد.در این مقال در مقام پاسخ به سؤال فوق ابتدا دیدگاه برخی از دانشمندان اهل سنت اعم از تاریخ نگاران و محدثان و مفسران را بررسی نموده، سپس تحلیل واقعه ی غدیر و پیامدهای آن را از زبان دانشمندان شیعه بازگو می شود. تاریخنگاران: محمد بن عمر واقدی صاحب کتاب «المغازی» در مورد واقعه ی حجة الوداع پس از آن که سفر پیامبر(ص) را از هنگام شروع از مدینه لحظه به لحظه و روز به روز دنبال می کند ولی بدون اشاره به کیفیت مراجعت، ناگهان به اخبار ورود پیغمبر به مدینه می پردازد و سپس حوادث را در مدینه دنبال می کند(3) طبری گرچه مانند واقدی اخبار حجة الوداع را به تفصیل ذکر نمی کند و فقط به پنج صفحه بسنده می نماید ولی او هم بدون ذکری از برگشت پیغمبر به مدینه پس از بیان مناسک حج آن حضرت به شمارش غزوات می پردازد.(4) ابن هشام نیز که اخبار حجة الوداع را از شروع سفر تا پایان مناسک در پنج تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 33 تاريخ : دوشنبه 18 دی 1402 ساعت: 19:57

پزشک مظهری از اسماء الهیدر هنگام مواجه یک بیمار با پزشک در جهت معاینه و درمان همواره یک سؤال اساسی مطرح است که عامل اصلی نجات بیمار و بهبودی وی چیست؟ آیا خداوند او را بهبودی می بخشد؟ یا این که پزشک و دارو عامل اصلی نجات بیمار است؟ و یا عامل دیگری در رفع بیماری مؤثر است؟ در مقام پاسخ به سؤال اساسی و فرضیات مختلف آن، یک انسان معتقد و مسلمان دچار نوعی تناقض و پارادوکس ظاهری می شود. برای رهایی از این تنگنا، در این مقاله ابتداء جنبه ی تئوریک دینی مورد ارزیابی قرار می گیرد سپس با بیان مصادیق مختلفی از معنای تئوریک مسأله به تبیین نظریه اشاره می شود.تبيين دینی پدیده هاهر انسانی در جهان دنیوی با سه مسأله ی اساسی مواجه است خدا، انسان و پدیده یا حادثه ای که برای او پیش می آید. یکی از دغدغه های اصلی یک مسلمان، تأثیر پذیری هر یک از این سه مقوله در زندگی اوست. تاریخ از نظر دین عبارت است از صحنه هایی که در آن اوصاف خدا و اوصاف انسان به ظهور رسیده و هم خدا و هم انسان، هر دو خود را نشان داده اند و چون همواره خدا همان خداست و انسان هم همان انسان است، تاریخ مایه عبرت آموزی است. انسان ها در برابر نعمت و رحمت و لطف اولیه ی خداوند به گونه های مختلف واكنش نشان داده اند.·از سویی انسان، در برابر نعمت و رحمت خدا، یا کافر و ناسپاس بوده و یا سپاسگزار و شکر گزار. و خداوند نیز در برابر شکر و ناشکری آدمیان واکنش نشان داده است. و این قصه پیوسته تکرار شده و تا دنیا دنیاست تکرار خواهد شد. از نظر دینی تاریخ عبارت است از صحنه ی آزمایش انسان و واکنش خداوند در برابر نتایج این آزمایش. بنابراین معادله ای که در تبیین دینی برقرار می شود یک معادله سه پارامتری است. هر حادثه ای که اتفاق افتد یا نتیجه ی ظهور و دخالت او تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 21 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1402 ساعت: 16:22

آثار انتظار امام زمان(ع)مقدمه شناخت حجت خداوند و امام زمان(ع)، مهمترين وظیفه ی یک فرد منتظر و تلاش برای کسب معرفت نسبت به وجود مقدس آن امام است. چرا که انسان بدون شناخت امام و منزلت او نمی تواند وظیفه ی خود را و آثاری که بر آن مرتبت است، تشخیص دهد. همان طور که در روایت نبوی معروف است من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية. هركس بميرد و امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده یعنی بی ایمان از دنیا رفته است.معنای انتظار برای آگاهی از اثرات واقعی انتظار ظهور حضرت مهدی(ع) باید معنای انتظار را دریافت. انتظار یعنی آماده باش کامل برای پذیرا بودن و همراه بودن با منتظر. انتظار آمدن یک امام مصلح و عدالت گستر، آمادگی خاصی را می طلبد. ما باید در تمام زمینه ها آمادگی کامل داشته باشیم و در درجه ی اول باید سطح اندیشه ی خود را بالا ببریم تا توان همکاری لازم در پیاده کردن آن برنامه ی عظیم را داشته باشیم. انتظار یک مصلح جهانی به معنای آماده باش کامل فکری و اخلاقی و مادی و معنوی برای اصلاح همه ی جهان است. برای تحقق بخشیدن به چنین انقلابی، مردان بسیار بزرگ و مصمم لازم است چون تا زمینه ی ظهور فراهم نگردد امکان ظهور امام زمان(ع) میسر نخواهد شد. چرا که آن حضرت پس از قیام به یارانی نیاز دارد که حداقل در یکی از عرصه ها بتواند مفید واقع گردد.آثار انتظار1-خودسازی یکی از آثار انتظار خودسازی و تهذیب نفس و کسب فضائل اخلاقی و آراسته شدن به صفات خوب انسانی است. روایاتی که در این باره وارد شده روشنگر این واقعیت است که یک نوع رابطه و تشابه میان مسأله انتظار از یک سو و جهاد و مبارزه با دشمن از سوى دیگر وجود دارد. حضرت علی(ع) در این خصوص می فرماید: به برکت آن امام گروهی از مردم برای دفاع از دی تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 20 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1402 ساعت: 16:22

حکمت، گمشده ی مؤمن*1- طرح مساله خداوند متعال خود را حکیم نامیده است(بقره /32) از ديدگاه قرآن لقمان حکیم است و بر اساس این حکمت توصیه های حکیمانه ای را به فرزندش تعليم کرده است.(سوره لقمان) فلسفه، طب، كيميا را نیز حکمت خوانده اند و صاحبان این علوم را حکیم نامیده اند.(المعجم الوسيط) بر اساس اقوال مختلف حکمت مطرح شده در قرآن به معانی بسیار آمده که عبارت است از: علم به قرآن، رسیدن به واقع و حقیقت، علم دین، نبوت، شناخت خدا، فهم، ترس از خدا، قرآن و فقه، علم و دانش دارای منفعت فراوان.(ترجمه تفسير مجمع البيان 1613، التفسير المنير /3/ 62 به بعد و تفسير التبيان 349/2) مساله ی ما این است که معنای حکمت چیست؟ چرا خداوند حکیم نامیده شده است؟ آیا حکمت مفهومی دنیوی است؟ اگر حکمت مفهومی غیر دنیوی است آیا فقط در اختیار خداوند است؟ یا افراد بشر نیز بدان راه دارند؟ و در صورت دسترسی بشر به حکمت، کمیت و کیفیت دسترسی چگونه است؟2- فرضیه با مراجعه به منابع گوناگون به این فرضیه می رسیم که حکمت، کلام یا عملی است که دارای نوع خاصی دقت، اتفاق و استواری است که هیچ رخنه و سستی در آن راه ندارد و در واقع مبتنی بر گوهر یقین است. اگرچه حکمت از جنس متاع دنیوی نیست و امری الهی محسوب می شود. اما همانند وجود مفهومی ذو مراتب است و آدمیان به نسبت یقینی که در اختیار دارند، صاحب حکمت اند.3- معناشناسی حکمت حکمت در معنای مختلفی به کار رفته است که در اینجا به برخی از آن معانی اشاره می شود. 1-3- حکمت از فعل «حکم» به معنای «منع» است و برای اصلاح به کار می رود.(راغب و المعجم الوسيط) بنابراین در تعریف حکمت دو معنای مهم نهفته است منع(بازداشتن) و اصلاح(سامان بخشی) پس حکمت منع است ولی نه هر منعی، بلکه منعی که در جهت ا تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 21 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1402 ساعت: 16:22

نتایج اخلاقی وحدت وجودی مولانا(2)1- دلبستگی به حق: در وحدت وجود باید از کثرات و عشق های پراکنده نجات یافت و دل در گرو محبوب پایدار نهاد و از هر گونه امر نسبی متوجه امر مطلق شد. چون نسبیات و ممکنات زوال پذیرند. دل از همه بریدن و در گرو حق گذاردن سرانجام مطلوبی به همراه دارد. به قول مولوی اگر بر شاهدان خوارزم عاشق نشوند آخر بر خوارزم عاشق باید شدن که در او شاهدان بی حدّند و آن خوارزم فقر است که در او خوبان معنوی و صورت های روحانی بی حدّند. که به هر که فرود آیی و قرار گیری دیگری رو نماید که آن اول را فراموش کنی الامالانهایه. پس بر نفس فقر عاشق شدیم که در او چنین شاهدانند.(فیه ما فیه ص 159)مولوی اغلب اصطلاح فقر را مترادف با فنا و نیستی به کار می برد. درویش کسی است که فقیر است زیرا چیزی از خودش ندارد. او تماما تهی از خودی است. فقیر حقیقی در واقع غنی ترین همه ی انسان ها است. زیرا از هستی خویش فراغت یافته و باقی در خود حقیقی است. این فرموده ی پیامبر نیز ناظر به همین معناست فقر فخر من است.(راه عرفانی عشق، ویلیام چیتک، برگردان شهاب الدین عباسی ص 215)چون فناش از فقر پیرایه شود/ او محمدوار بی سایه شودفقر فخری را فنا پیرایه شد/ چون زبانه ی شمع او بی سایه شدشمع چون در نار شد کلی فنا/ نه اثر بینی زشمع و نه ضیا(مثنوی 5/ 672)در داستان ایاز، شناختن خویش یعنی حالت رقت انگیز پیشین خود(چارق و پوستین) به معنای شناختن خداوندگار خویش است یعنی بخشش بی پایان خداوند که بدون آن آدمی هیچ است. این کاربرد استادانه مخالف عادت از حدیث مشهور هر کس خود را بشناسد خداوندگار خویش را می شناسد، نشان می دهد که مولوی این حدیث را به مفهوم وحدت وجود آن گونه که معمولا حقیقت امر است تفسیر نکرده است.(شکوه شمس، آنه ماری تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 24 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1402 ساعت: 21:41

نتایج اخلاقی وحدت وجودی مولانا(3)4- همسانی غم و شادی: از آنجا که عرفا غم جدایی را در دستیابی به مقصود و معشوق امری عادی و روا می دانند نسبت به آن احساس دلگیری و اضطراب ندارند. یعنی این غم را غم تنهایی نمی دانند بلکه غم جدایی و زمینه ساز رسیدن به مطلوب فرض می کنند. بنابراین برای وحدت وجودی به واسطه طلب همیشگی مسائل و پدیده ها فوق اخلاق و فقه است و درد فراق همان درد جاودانگی است. مولانا در غزل 1484 دیوان شمس می گوید:معشوق درختی است که ما از بر اوئیم/ از ما بر او دور شود هیچ نمانیمچون هیچ نمانیم زغم هیچ نپیچیم/ چون هیچ نمائیم هم اینیم و هم آنیمشادی شود آن غم که خوریمش چو شکر خوش/ ای غم بر ما آی که اکسیر غمانیم در این ابیات اولا معشوق را به درختی تشبیه کرده است که ما میوه های او هستیم چنان که میوه بدون درخت امکان وجود ندارد و فانی و هیچ است آن گاه از نتایج عدم یکی این است که برای عارف غم و شادی وجود ندارد یعنی هر دو برایش یکسان است یا به تعبیر دیگر غم را نوعی شادی تلقی می کند.5- قناعت: قناعت با آن که از مقامات و آداب صوفیانه نیست ولی اخلاق صوفیانه است در رساله ی قشیریه آمده است: جابربن عبدالله گوید: پیغامبر(ص) گفت: قناعت گنجی است که به آخر نرسد. گفته اند: قناعت آرام دل بود به وقت نایافتن آنچه در دست داری... ابوعبدالله خفیف گوید: قناعت طلب ناکردنست آن را که در دست تو نیست و بی نیاز شدن است بدانچه هست.(رساله قشیریه ص 239) عرفان احساسات حریصانه را به سویی مشخص هدایت می کند. و دوست داشتن دیگران و ترجیح آنان بر خود را جایگزین حرص می کند. عرفان به انسان قناعت می آموزد. شکر و صبر را توصیه می کند. همه ی اینها آموزه های اخلاقی ای است که با درک جهان در حدود طبیعی و الهی امکان پذیر تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 24 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1402 ساعت: 21:41

نتایج اخلاقی وحدت وجودی مولانامقدمهنظریه ی وحدت وجود فقط یک عنوان و موضوع فلسفی و عرفانی نیست بلکه تئوری ای است که منجر به رفتار متفاوت می شود. چنان که عارفان واصل به نتایج و پیامدهای اخلاقی وحدت وجود واقف بوده اند. زیرا آنچه از زندگی عارفان برای دیگران درس آموز و عبرت انگیز می نمایاند، جلوه هایی از ارزش های اخلاقی برآمده از نگرش وحدت وجودی آنان است. چه که قائلان به وحدت وجود، هستی را به گونه ای دیگر مشاهده و وارسی می کنند.زوایای زندگی فردی و اجتماعیِ عارفان منبعث از درک متفاوت آنان از هستی است که در رفتارشان سرریز می شود. به تعبیر دقیق تر تا وقتی هستی شناسی کسی تغییر نکند تحولی در رفتار او ایجاد نمی شود. به عبارت دیگر انجام یک عمل در بیرون و حتی تحمل ناملایمات و کنترل نسبی رفتارهای خارجی، ناشی از تغییر نگرشی است که در درون آدمی رخ داده است. مطمئنا افرادی که در مناسبات خانوادگی و اجتماعی دچار آشفتگی و پریشان حالی هستند در درون خود خصوصا در حوزه ی باورها به آشوبی پنهان دچارند. یعنی پیش از آن که امری در خارج تحقّق یابد؛ این اراده ی درونی است که به کاری راغب یا نسبت به آن انزجار پیدا می کند. اما از آنجا که نمی توان منویّات درونی آدم ها را خواند؛ به ناچار رفتارهای آنهاست که مورد ارزیابی قرار می گیرد. نکته ی قابل ذکر این که بزرگان دینی بیش و پیش از آن که بخواهند نقش الگویی در جامعه را ایفا نمایند؛ خود به نوعی زیستن شرافتمندانه و عاقلانه دلبسته بوده اند. یعنی آنان به قصد الگوشدن کاری انجام نداده اند بلکه شیوه ی زیست شان ناشی از نگرشی بوده که به هستی و خدای هستی داشته اند. هر چند پیامد این نوع زیستن برای دیگران نقش الگویی دارد.(این را از درس گفتارهای «خدا راز جهان» استاد شبستری آموخ تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 18 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1402 ساعت: 21:41